تاريخ : دو شنبه 26 خرداد 1393برچسب:, | 9:26 | نويسنده : parya

نشسته ایم با هم نقطه بازی می کنیم.

خودم و دلم را می گویم!

زبان نفهم نمی فهمد قواعد بازی را...

تمام خانه ها را با اسم تو پر می کند!


برچسب‌ها:
تاريخ : سه شنبه 20 خرداد 1393برچسب:, | 12:19 | نويسنده : parya

خسته شدم!...

از بس آرزو کردم و دیگران به آن رسیدند...!


برچسب‌ها:
تاريخ : سه شنبه 20 خرداد 1393برچسب:, | 12:4 | نويسنده : parya

به شانه ام زدی...تا برگشتم...رفته بودی!

بی انصاف!

به یاد اوردن تنهایی ام شوخی قشنگی نبود...


برچسب‌ها:
تاريخ : یک شنبه 18 خرداد 1393برچسب:, | 9:2 | نويسنده : parya


برچسب‌ها:
تاريخ : یک شنبه 18 خرداد 1393برچسب:, | 8:58 | نويسنده : parya

کسی که خنجر به پشتم فرو کرد،بوی تنش آشنا بود!

راستی این عطر را خودم برایش خریده بودم...


برچسب‌ها:
تاريخ : دو شنبه 12 خرداد 1393برچسب:, | 19:8 | نويسنده : parya

آن روز که با سنگ کوچکی بر سنگ مزارم میزنی، به یاد خاطراتم بخند ...

چرا که اگر گریان باشی...

آخر چگونه با دست های زیر خاکم اشک هایت را پاک کنم؟!...


برچسب‌ها:
تاريخ : یک شنبه 11 خرداد 1393برچسب:, | 11:37 | نويسنده : parya

یه دل پیر...

یه مشت ترامادول...

یه شیشه الکل...

خداحافظ در کل...


برچسب‌ها:
تاريخ : جمعه 9 خرداد 1393برچسب:, | 19:59 | نويسنده : parya

5شـَنبه شـَبْ 5 پـِيـكْ شــَرابْ و 5نـَخ ســــيگار پـُشـتِ سَـرِ هـَم، بِـه يـادِ،

5 ﻋـَﺰﯾﺰِ ﺍﺯ ﺩَﺳـﺖْ ﺭَﻓـﺘِﻪ ﺍَﻡ

ﺁﻩ ﻣﯿـــﮑِﺸـَﻢ

ﺭﻭﺣـَـﻢ،

ﺍِﺣـﺴﺎﺳَـﻢ،

ﻗـَﻠـْـبَم،

ﺍِﻋـْـﺘِﻤـﺎﺩَﻡ،

ﺑــاﻭَﺭَﻡْ...


برچسب‌ها:
تاريخ : جمعه 9 خرداد 1393برچسب:, | 19:45 | نويسنده : parya

این روزها حسابی دورم شلوغ است...

دیگر تنها نیستم،

وقتی یادت هست...

خاطراتت هست...

غمت هست...

غصه ات هست...

فقط ، نمی دانم چرا گریه می کنم!!!


برچسب‌ها:
تاريخ : جمعه 9 خرداد 1393برچسب:, | 19:38 | نويسنده : parya

چقدر تلخ است بعد از سالها

نیمه گم شده ات را کامل بیابی...


برچسب‌ها:
تاريخ : سه شنبه 6 خرداد 1393برچسب:, | 19:33 | نويسنده : parya

چه آزمون دشواریست...

قلبت را سمت چپ می گذارند و

می گویند به راه راست برو...


برچسب‌ها:
تاريخ : سه شنبه 6 خرداد 1393برچسب:, | 19:29 | نويسنده : parya

کل زندگیمون دپرس بودیم...

اونوقت تو اعلامیه مون زدن:

..."شادروان"...


برچسب‌ها:
تاريخ : شنبه 3 خرداد 1393برچسب:, | 8:48 | نويسنده : parya

گفت: بگو ضمایر را

گفتم: من-من-من-من-من-من

گفت: فقط من؟؟؟

گفتم: بقیه رفته اند...


برچسب‌ها:
تاريخ : شنبه 3 خرداد 1393برچسب:, | 8:3 | نويسنده : parya

تیغ روزگار... شاهرگ کلامم را چنان بریده که

"سکوتم بند نمی اید..."


برچسب‌ها: